آراد برارزاده آراد برارزاده ، تا این لحظه: 10 سال و 5 روز سن داره

آراد، امید زندگی مامان و بابا

عکس پرسنلی

تا حالا عکس پرسنلی خودم رو بهتون نشون نداده بودم. اینم عکس پرسنلی من.  فقط بهتون بگم من قصد ازدواج ندارما! اینم وضعیت من بعد از یک روز پرمشغله کاری! ...
25 اسفند 1393

عصبانیت و خوردن کیف!

چند روز پیشا بازم مامانم منو گذاشت رو زمین و دور تا دورم بالشت گذاشت. هر چی داد زدم که بابا من دیگه بزرگ شدم؛ این بالشتا رو بردار گوش نکرد. واقعا دیگه انگشت به دهن موندم یکم نگاش کردم تا شاید از رو بره! نه بابا فایده ای نداره! منم که زورم بهشون نمی رسه! زورم به اونا نمی رسه ولی می تونم تلافیشو سر کیف خودم در بیارم که!  اینطوری مامانم حرصش بیشتر در میاد!   ...
25 اسفند 1393

ایستادن

میدونید من چه آهنگی رو از همه بیشتر دوست دارم؟  وقتی شروع میشه حتی ممکنه از ذوقم پاشم وایسم! اینطوری! بله درست حدس زدید! کوچولوی دندون خرگوشی! باب اسفنجی! ...
17 اسفند 1393

لباس دخترونه و انگشت خوشمزه

چند روز پیشا من تمام لباسهامو کثیف کردم.  مادرجونم دید که من دیگه لباس ندارم رفت و یه دست لباس صورتی واسم آورد. هر چی بهش گفتم که من پسرم و این لباس دخترونه است گوش نکرد. منو مجبور کرد تا بپوشمش.  منم تصمیم گرفتم که از لج اونم که شده به جای شیر انگشت بخورم. به به نمی دونید چقدر خوشمزه است! ...
17 اسفند 1393

آراد در تشت سبزی

جدیدا مادرجونم شگرد جالبی واسه ساکت کردن من خصوصا تو زمانهایی که مامانم میره سر کار پیدا کرده! نشستن تو تشت شستشوی سبزی! روش جالبیه نه؟ ...
11 اسفند 1393

تولد ریحانه

پنجشبه تولد ریحانه جون بود و من حسابی شلوغ کردم.  آخه میدونید تو تولدها مادرجون سه تا کلاه واسه سه تا نوه قبلیش خریده بود و من که به دنیا اومدم هنوز واسه من کلاه تولد نخریده بود. از این سه تا کلاه یکیش هم گم شده بود و ما چهار تا نوه موندیم و دو تا کلاه . وقتی ریحانه کلاه اولی رو سرش کرد منم شروع کردم به کولی بازی تا همه حساب کار دستشون بیاد و بدونن که دومی مال منه! خلاصه نرگس و سادیتا هم از خودگذشتگی کردن و کلاه دومی رو هم من گرفتم.  بهم خیلی میومد مگه نه!   ...
11 اسفند 1393
1